تسخیر شدگان معروف جهان (بخش دوم)

ساخت وبلاگ

دنیای ما دنیای اسرار و شگفتی‌ها است. دنیایی که نمی‌توان نه با قاطعیت چیزی را پذیرفت و نه با جدیت مسئله‌ای را رد کرد. هر روزش با کشفی جدید همراه است و شاید به همین دلیل است که در پس ذهن همه‌ی ما، داستان‌هایی شگفت‌انگیز یا ترسناک نهفته است. اشیای تسخیر شده در همین راستا مورد توجه قرار می‌گیرند، دنیای ارواح و شیاطین به همان اندازه که از سوی گروهی مردود شمرده می‌شود، از سوی جمعی دیگر به گرمی مورد استقبال قرار می‌گیرد.

مقالات مرتبط:

در بخش نخست این مطلب همراه شما به مرور داستان‌های ۵ شی تسخیر شده و معروف جهان پرداختیم. اشیایی که الهام بخش کارگردانان سینما برای ساخت آثاری از ژانر ترس و وحشت بودند. عروسک آنابل را در حالی تماشا کردیم که برای حفاظت بشر، درون قفسه‌ای شیشه‌ای در بند است. مالک "جعبه‌ی دیبوک" درمانده از تجربه‌هایی ناخوشایند این جعبه را برای فروش در سایت e-Bay به حراج گذاشته‌ است،  تابلویی را دیدیم که پسرک کوچک درون آن به عاملی برای ترس و وحشت مالکان این اثر هنری تبدیل شده است. برای شما ماجرای عروس ناکامی را بازگو کردیم که هنوز هم پس از قرن‌ها در حسرت مراسم ازدواجی که برگزار نشد، با لباس عروسی قدیمی روبروی آیینه می‌خرامد.

عروسک تسخیر شده آنابل

اما داستان این اشیای تسخیر شده هنوز به پایان نرسیده است. هنوز هم چیزهایی برای شگفت‌زده کردن شما داریم. طلسم، نفرین، هراس و راز و رمزهای بسیاری در گوشه و کنار جهان پنهان شده است، چیزهایی که بی‌شک دست کم در میان بخشی از خوانندگان محبوب و پرطرفدارند. البته فراموش نکنیم این داستان‌ها باعث رونق صنعت گردشگری کشورهایی در گوشه و کنار جهانند.

پس در دنباله‌‌ی مطلب پیشین همراه ما باشید تا گشت و گذار خود را پی گرفته و باز هم در میان دنیایی مجذوب‌کننده، اما مه آلود و ترسناک قدم بزنیم.

۶. صندلی‌های تسخیر شده قلعه "بِل‌کورت"

قلعه بل‌کورت در نیو پورت رُد آیلند

شهر "نیوپورت" (Newport) در "رُدآیلند" (Rhode Island)، به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایالات متحده آمریکا شناخته می‌شود. این شهر در سال ۱۶۹۰ تأسیس شد. در اوایل قرن بیستم این شهر ساحلی به‌عنوان یکی از مقاصد گردشگری محبوب تابستانه، مورد توجه خانواده‌های ثروتمند و مرفه آمریکایی قرار گرفت.

شهر نیوپورت در رُد آیلند

اما در این میان، عمارت‌های این شهر علاوه بر جذابیت و زیبایی در میان پوسته‌ای افسانه‌ای پیچیده شده‌اند، پوسته‌ای که تار و پودش را داستان‌های ارواح بافته است. ارواحی که ظاهرا مدت‌هاست در این عمارت‌ها در رفت و آمدند.

صندلی‌های تسخیر شده عمارت بل‌کورت

یکی از این عمارت‌های شناخته شده، قلعه‌ی "بل‌کورت" (Belcourt) است که در سال ۱۸۹۴ توسط یک سیاستمدار مطرح و مرفه آمریکایی به نام "آلیور هزارد پری بلمونت" (Oliver Hazard Perry Belmont) ساخته شد. مدارک و مستندات عجیب بسیاری پیرامون این عمارت مجلل وجود دارد، اما شاید یکی از معروف‌ترین اشیای تسخیر شده در این قلعه دو عدد صندلی باشند که گفته شده در تسخیر ارواح هستند.

صندلی‌های تسخیر شده عمارت بل‌کورت

بازدیدکنندگانی که روی این صندلی‌ها نشسته‌اند، گفتند بلافاصله احساساتی همچون حس سرمای شدید، تهوع، بیماری و ناآرامی را تجربه کردند. همچنین وقتی دستان خود را به صندلی نزدیک کردند، دست‌شان به واسطه‌ی جریانی شبیه به جریان الکتریسیته‌ی ساکن به عقب پرتاب شد. حتی گروهی ادعا کردند که وقتی روی صندلی نشسته‌اند، حس می‌کردند گویی روی پای شخص دیگری قرار گرفته‌اند. به علاوه شماری از بازدیدکنندگان توسط نیرویی ناپیدا و نامشخص از نزدیکی به صندلی‌ها منع شدند.

صندلی‌های تسخیر شده عمارت بل‌کورت

باید دید این ارواح ناراضی چرا اینقدر روی این دو صندلی تعصب دارند؟


۷. طلسم یک عروسک

عروسک نفرین شده خانواده‌ی اُتو

در سال ۱۸۹۶، این عروسک ترسناک به کودکی به نام "رابرت ایوجین اُتو" (Robert Eugene otto) تعلق داشت که در شهر "کی وست" (Key west) ایالت فلوریدا زندگی می‌کرد. این عروسک توسط خدمتکاری به این کودک هدیه داده شده بود که در زمینه‌ی جادوی سیاه مشق می‌کرد و در عین حال از خانواده‌ی کودک دل خوشی نداشت. رابرت بسیار به این عروسک وابسته شده و ساعات طولانی از روز را سرگرم درد دل کردن با او بود. اما در این میان، دیگر خدمتکاران عمارت اُتو در ترس و نگرانی به سر می‌بردند، آنها سوگند یاد کردند که صدای گفتگوی اشباح و کودک را می‌شنوند. همچنین همسایه‌ها ادعا می‌کردند عروسک را پشت پنجره‌های عمارت دیده‌اند که از اتاقی به اتاق دیگر می‌رفته، آن هم زمانی که هیچ کس در منزل حضور نداشته است.

عروسک نفرین شده خانواده‌ی اُتو

خیلی زود عروسک روی دیگر خود را نشان داده و به شیطنت و اذیت و آزار روی آورد. کودک وحشت‌زده ادعا می‌کرد او هیچ نقشی در این خرابکاری‌ها ندارد. اسباب و اثاثیه‌ی اتاق‌ها به هم می‌ریخت، گلدان‌ها خرد می‌شدند و همیشه رابرت کوچک مقصر شناخته می‌شد. کودک روزبه‌روز بیشتر دچار ترس و وحشت شده و باز هم بر مقصر بودن عروسک پافشاری می‌کرد.

عروسک نفرین شده خانواده‌ی اُتو

رابرت بزرگ شد و بعد از فوت والدینش عمارت را به ارث برد. پس از مرگ او در سال ۱۹۷۲، این عمارت برای فروش گذاشته شده و توسط خانواده‌ای دیگر خریداری شد. دختر کوچکی که همراه خانواده‌اش به این عمارت نقل مکان کرده بود، عروسک را در اتاق زیر شیروانی پیدا کرد. اما این پیدا شدن با وحشت‌زدگی شدید کودک همراه شد. دخترک می‌گفت عروسک زنده است و قصد دارد او را بکشد. خانواده‌ی نگران، عروسک را به یک گالری هنری و موزه‌ تاریخی در شهر اهدا کردند. جایی که تا به امروز این عروسک مرموز و ترسناک در معرض دید عموم قرار گرفته است.

عروسک نفرین شده خانواده‌ی اُتو

اما داستان رفتار مرموز این عروسک هنوز هم ادامه دارد. بازدیدکنندگان این موزه ادعا می‌کنند اگر از این عروسک بدون اجازه گرفتن عکسبرداری کنند، مورد طلسم و نفرین او قرار می‌گیرند. این موزه اقدام به نمایش نامه‌های متعددی کرده که از سوی بازدیدکنندگان خاطی به این عروسک نوشته شده‌اند. نامه‌هایی که افراد ضمن عذرخواهی از عروسک از او خواهش کرده‌اند که طلسم خود را باطل کند.

عروسک نفرین شده خانواده‌ی اُتو


۸. الهه مرگ

الهه مرگ، بانویی از لمب

مجسمه‌ای کنده‌کاری شده از سنگ‌های آهکی خالص که در سال ۱۸۷۸ در "لمب" (Lemb) در کشور قبرس کشف شده، شی تسخیر شده‌ی بعدی است که به سراغش آمدیم. این مجسمه شبیه به پیکره‌ی یک زن طراحی شده و به مناسبت محل کشف شدنش،"بانویی از لمب" نامیده شد. اما به لطف مجموعه حوادث مرموزی که با کشف این مجسمه رخ داد، این مجسمه عنوان "الهه‌ی مرگ" را از آن خود کرد.

تخمین زده می‌شود زمان ساخت این مجسمه به ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح باز می‌گردد. همچنین باور بر این است که این مجسمه نمادی از یک الهه و خدا بوده است، چیزی شبیه به خدایان باروری. "زنی از لمب" در ابتدا به "لرد الفونت" (Lord Elphont) تعلق داشت، اما شش سال بعد از تملک این مجسمه، هر هفت عضو خانواده‌ی الفونت یکی پس از دیگری و به دلایلی مرموز و ناشناخته جان باختند.

دو مالک بعدی این مجسمه هم دچار سرنوشتی مشابه شدند. "ایوور مانوچی" (Ivor Manucci)  و "لرد تامپسون نوئل" (Lord Thompson Noel) هر کدام به فاصله‌ی چهار سال پس از مالکیت مجسمه به همراه همه‌ی اعضای خانواده‌ی خود دار فانی را وداع گفتند، اما به نظر نمی‌رسید این زنجیره قصد متوقف شدن داشته باشد. چهارمین مالک مجسمه "سر آلن بیوِربروک" (Sir Alen Biverbrook) نیز به همراه همسر و دو دخترش جان باخت. در این میان دو پسر سِر آلن از این نفرین جان به در بردند، اما به قدری از فوت ناگهانی چهار عضو خانواده‌ی خود شوکه شده و ترسیده بودند که مجسمه را به "موزه‌ی سلطنتی اسکاتلند" در "ادینبرگ" اهدا کردند، جایی که تا به امروز این مجسمه را حفظ و نگهداری کرده است.

موزه

مدت کوتاهی پس از جاگیر شدن این مجسمه در موزه، فردی که مجمسه را لمس کرده بود نیز جان باخت، هر چند هیچ کدام از موزه‌داران این مسئله را به نیروهای ماوراءالطبیعه‌ی مجسمه نسبت ندادند. البته از آن زمان تا کنون دیگر دست هیچ انسانی این مجسمه را لمس نکرده و این شی مرموز و نفرین شده، در میان منزلگاه شیشه‌ای خود آرام گرفته است.

بعضی از مردم اعتقاد دارند شاید این مجسمه آغشته به زهری کشنده، قارچ‌ها ناشناخته یا ویروسی مرگ‌بار است که در تماس به انسان منتقل و باعث مرگ این افراد شده است. این عقیده شاید درست باشد، اما چه کسی جرئت آزمودن صحت و سقم آن را دارد؟


۹. پرتره مرد وحشت‌زده

نقاشی تسخیر شده خانواده رابینسون

"پرتره‌ی مرد وحشت‌زده"، نقاشی ترسناکی است که حددود ۲۵ سال در اتاق زیر شیروانی یک بانوی سالخورده نگهداری می‌شد. این نقاشی در نهایت به نوه‌ی این خانم، "شان رابینسون" (Sean Robinson) به ارث رسید. شان می‌گوید مادربزرگش همواره برای او تعریف می‌کرده که این یک اثر هنری شیطانی است، اینکه نقاش خون خود را با رنگ مخلوط و در خلق این اثر از آن استفاده کرده است. در نهایت هم او مدت کوتاهی پس از اتمام این نقاشی، دست به خودکشی زده است.

نقاشی تسخیر شده خانواده رابینسون

مادربزرگ به نوه‌اش گفت هر زمان که به نقاشی نگاه می‌کرده، صدای ناله و گریستن می‌شنیده است. حتی شبحی از یک مرد را حین پرسه زدن در خانه‌ی خود مشاهده کرده است، به همین دلیل نقاشی را دور از نظر دیگران و در اتاق زیر شیروانی گذاشته تا از این اتفاقات ترسناک در امان باشد.

بعد از مرگ مادربزرگ، شان نقاشی را با خود به منزل برد. اما از همان زمان او و خانواده‌اش درگیر پدیده‌هایی ترسناک و تجربیاتی مشابه مادربزرگ شدند. پسر کوچکش از پله‌ها سقوط کرد، یک بار هم همسرش احساس کرد کسی به موهایش دست می‌کشد و وقتی به پشت سرش نگاه کرده سایه یک مرد را مشاهده و صدای گریستن شنیده است.

نقاشی تسخیر شده خانواده رابینسون

رابینسون برای روشن شدن ماجرا دوربینی در مقابل نقاشی نصب کرد تا اتفاقاتی را که در طول شب می‌افتد، ثبت و ضبط کند. ویدیویی که رابینسون تهیه کرده نشان می‌دهد که در خودبه‌خود بسته، از جایی دود بلند شده و نقاشی بدون هیچ دلیل مشخصی از روی دیوار پایین می‌افتد.

بهتر است خودتان به تماشای این ویدیو بنشینید.

دانلود ویدیو


۱۰. صندلی قاتل

صندلی یک قاتل قرن هجدهمی هنوز هم قربانی می‌گیرد

شاید باورتان نشود، اما بهتر است بدانید برای مدت‌ها صندلی که روزگاری یک مجرم سابقه‌دار قرن هجدهمی روی آن نشسته بود، یکی پس از دیگری جان انسان‌ها را می‌گرفت. ماجرا از آن جا آغاز شد که در سال ۱۷۰۲ و در کشور انگلستان، یک آدمکش خطرناک به نام "توماس باسبای" (Thomas Busby)  محاکمه شده و قرار بود به دلیل جنایت‌هایی که مرتکب شده به دار مجازات آویخته شود. آخرین درخواست او صرف غذا در کافه‌ی مورد علاقه‌اش در شهر "تِرسک" (Thirsk) بود.

صندلی یک قاتل قرن هجدهمی هنوز هم قربانی می‌گیرد

اما این وعده‌ی غذایی آخر ماجرایی را به دنبال داشت که هم شگفت‌انگیز و هم ترسناک است. قاتل ما خوراک خود را به پایان برد، بلند شد، ایستاد و گفت:

"ممکن است مرگ هر لحظه به سراغ کسی بیاید که جرأت کرده و روی صندلی من بنشیند."

صندلی او برای قرن‌ها داخل این کافه باقی ماند و اغلب کسی از پیشخدمت‌های کافه پیدا می‌شد که شجاعت به خرج داده و روی این صندلی نفرین شده بنشیند. در طول جنگ جهانی دوم، هوانوردانی که پایگاه‌شان در آن نزدیکی بود، اغلب به این کافه سر میزدند. پس از مدتی مردم محلی متوجه شدند اغلب سربازانی که روی این صندلی به خصوص می‌نشینند، هرگز از میدان جنگ باز نمی‌گردند.

در سال ۱۹۶۷ دو نفر از خلبانان سلطنتی روی این صندلی نشستند، اما درست پس از این اتفاق هر دو در تصادف کامیون با یک درخت جان باختند. در سال ۱۹۷۰ یک سنگ‌تراش آخرین وعده‌ی غذایی خود را در این کافه و با نشستن روی این صندلی به پایان برد و بعداز ظهر همان روز در اثر سقوط به داخل گودالی در محیط کارش جان سپرد. یک سال پس از این واقعه یک بنا نیز به سرنوشتی مشابه دچار و در اثر ریزش پشت بام کشته شد. یک بار هم وقتی یکی از خدمتکاران در حال نظافت کافه بود به صورت اتفاقی روی این صندلی افتاد و مدتی بعد در اثر تومور مغزی فوت کرد.

صندلی یک قاتل قرن هجدهمی هنوز هم قربانی می‌گیرد

و این فهرست همچنان ادامه داشت، سرانجام مالک کافه صندلی را به زیر زمین منتقل کرد. اما متأسفانه حتی همانجا هم صندلی نفرین شده یکی پس از دیگری قربانی می‌گرفت. به عنوان مثال وقتی یک نامه‌رسان برای دقایقی روی صندلی نشست تا بسته‌های خود را در انبار بگذارد، در همان روز در تصادف اتوموبیل کشته شد.

دیگر کافه‌چی مستأصل نمی‌دانست چه کند، از این رو در سال ۱۹۷۲ صندلی را به یک موزه‌ی محلی اهدا کرد. موزه هم برای پرهیز  از رخدادهای مشابه، صندلی را در فاصله‌ی ۵ پایی از سطح زمین آویزان کرده و به هیچ کس فرصت نداد تا حتی سهوا و به صورت اتفاقی تماسی با آن داشته باشد. خوشبختانه به لطف این دوراندیشی بالاخره صندلی آرام گرفته و دست از کشت و کشتار برداشت.

این ده شی تسخیر شده هر کدام ماجرایی متفاوت، ترسناک و البته هیجان‌انگیز داشتند. ماجرایی که نه می‌توان با قاطعیت آن را پذیرفت و نه می‌توان بی‌اعتنا از کنار حوادثی که آفریدند، عبور کرد. در نهایت این داستان‌ها چه جنبه‌ی واقعیت داشته باشند و چه تنها از باورهای مردم محلی و خرافات سرچشمه گرفته باشند، به جذب گردشگران محلی و خارجی منجر شده‌اند. انسان‌هایی که کنجکاو هستند از نزدیک این اشیای مرموز را تماشا کرده و حسی سرشار از ترس، هیجان و البته لذت را تجربه کنند.

ماجراهای ترسناک

راستی اگر شما فرصت بازدید از آنها را پیدا می‌کردید، چه کاری انجام می‌دادید؟ آیا دوست داشتید آنابل را برای لحظاتی در دست خود نگه دارید؟ جرأت داشتید روی صندلی‌های نفرین شده بنشینید یا حاضر بودید تابلوی تسخیر شده را به دیوار اتاقتان بیاویزید؟ در نهایت شما تا چه حد این داستان‌ها و حقانیت این اشیا را باور دارید؟

فراموش نکنید نظرات خود را با کجارو در میان گذاشته و اجازه دهید ما نیز با نقطه نظرات شما آشنا شویم و در نهایت صفحه اختصاصیگردشگری وحشت را در کجارو دنبال کنید.

اخبار - زومیت - زومیت...
ما را در سایت اخبار - زومیت - زومیت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان zoomit بازدید : 285 تاريخ : پنجشنبه 31 تير 1395 ساعت: 0:26

خبرنامه