گیشه: نقد فیلم کرمپوس – Krampus

ساخت وبلاگ

«کرمپوس» (Krampus) یکی از موردانتظارترین کمدی/ترسناک‌های سال گذشته بود که در کمال افسوس نمی‌تواند در اجرای ایده‌هایش موفق شود. زومجی در این شماره از گیشه، به بررسی این فیلم می‌پردازد.

نقد فیلم Krampus

اگر بگویم «کرمپوس» در فهرست موردانتظارترین فیلم‌های این اواخرم بود که دروغ است، اما این فیلم حداقل پس ذهنم به عنوان یکی از فیلم‌هایی که محض تفریح باید می‌دیدم، قرار داشت. اگر چیزی از «کرمپوس» ندانیم، شاید با خودمان بگوییم دیدن فیلمی با چنین اسم ضایعی حتی جایز هم نیست، چه برسد به اختصاص بخشی از حافظه‌مان به آن و بعد نقد کردنش. اما «کرمپوس» برای من مهم بود. چون من اگرچه خوره‌ی فیلم‌های ترسناکِ جدی و روان‌شناختی هستم، اما هرگز به کمدی/ترسناک‌های دیوانه‌واری که از تیر و طایفه‌ی سه‌گانه‌ی «کلبه‌ی وحشت» هستند، نه نمی‌گویم. لذت و تفریحی که از این فیلم‌های بی‌کله ساطع می‌شود را در هیچ‌جای دیگر سینما نمی‌توانید پیدا کنید. با اینکه فکر می‌کردم «کرمپوس» می‌تواند تبدیل به یکی از آنها شود و عطشم را سیراب کند، اما فیلم بدجوری دلسردکننده ظاهر شد. مسئله این است که «کرمپوس» تمام ویژگی‌های یک کمدی/ترسناک درجه‌ یک را دارد، صحنه را برای یک آشوبِ جذابِ خون‌بار می‌چیند، دو-سه‌بار‌‌ نشان می‌دهد که از قوانین این ژانر سر در می‌آورد و این دقیقا چیزی است که تریلر فیلم هم نویدش را می‌دهد، اما محصول نهایی ناامیدکننده‌تر از این نمی‌شود.

krampusa.jpgds

کریسمس است و فیلم با با سکانسی از باز شدن در فروشگاه‌ها و حمله‌ی مردم به داخل آغاز می‌شود که به‌طرز از جان گذشته‌ای می‌خواهند هرچه زودتر با چندتا جنس تخفیف خورده بیرون بروند. در این میان، یکی زمین می‌خورد. دیگری او را له می‌کند. این جنگ و دعوا و بکش بکش به‌ طرز خنده‌داری با یک ترانه‌ی سال نو و تصاویر اسلوموشن، سنتی را به تصویر می‌کشد که تبدیل به یک جشنواره‌ی هرساله‌ی بی‌معنی و مفهوم شده؛ سنتی که وقتی زمانش می‌رسد، همه آن را به صورت اتوماتیک انجام می‌دهند و هدف واقعی آن که دور هم جمع شدن و هدیه دادن است را فراموش کرده‌اند. سپس با یک خانواده‌ی حومه‌نشین آشنا می‌شویم که رابطه‌ی پرت‌و‌پلایی دارند. از آن خانواده‌هایی که پدرشان (دیوید) در خانه هم بی‌خیال کار و بیزینس نمی‌شود. مادرشان (سارا) مشکل اعصاب دارد. دخترشان (بث) به جای گذراندن شب عید با خانواده،‌ با دوستش اسکایپ می‌کند و فقط پسر خانواده، مکس است که به بابانوئل اعتقاد دارد و دوست دارد وضعیتشان بهتر شود. هرچند به جز مادربزرگِ شیرینی‌پزش، همه با شنیدن اسم افسانه‌های کریسمسی او را مسخره می‌کنند.

مایکل دروتی در مقام کارگردان با سکانس افتتاحیه فیلم و روابط عجیب این خانواده لحن سیاه و ناامیدانه‌ای را برای فیلمش می‌چیند. این خبر خوبی است. چون اصولا یکی از عناصر روایی کمدی/ترسناک‌ها حس‌و‌حالِ بی‌تفاوت و ناامیدانه‌شان است. یعنی در این دنیای تهی هر لحظه ممکن است هر اتفاقی بیفتد و ما را با یک غافلگیری روبه‌رو کند. خیلی زود سروکله‌ی عنصر لازم بعدی هم پیدا می‌شود: قربانی‌ها! بله، خانواده‌ی خواهر سارا که شامل لیندا، شوهرِ عشق تفنگش (هاوارد)، عمه‌ای که هرچه به ذهنش می‌رسد را با صدای بلند می‌گوید، یک پسربچه‌ی خیکیِ پرخور و دو دختربچه‌ی اعصاب‌خردکن می‌شود، تمام مواد لازم برای شروع مهمانی را «تقریبا» تیک می‌زنند. عنصر آخر چیست؟ قاتل و دار و دسته‌‌اش! وقتی بچه‌های خاله جان، نامه‌ی مکس به بابانوئل را که آرزوی وحدت و خوشحالی برای آنها کرده است را کش می‌روند و با هدف مسخره کردن بلند بلند می‌خوانند، مکس با گریه نامه را پاره می‌کند و از پنجره به بیرون پرت می‌کند و توی دلش آرزویی که می‌کند که خشمِ شیطانی معروف به کرمپوس را به خانه‌شان جلب می‌کند. آدم بدمان هم جور شد!

krampusa.jpgd

وقتی خانواده به خاطر برف و بوران بیرون، در خانه زندانی می‌شوند، کرمپوس ارتشش را برای مبارزه با قربانیان به داخل می‌فرستد که از عروسک‌های خرسی با دندان‌های تیز و روبات‌های اسباب‌بازی چاقودار شروع می‌شوند و تا شیرینی‌های آدمکی خبیث و دلقکِ کرم‌ مانندی که بچه‌ها را دولپی قورت می‌دهد، ادامه دارند! در این میان، به محض اینکه هاوارد از ماشینش یک شات‌گان و مگنوم در می‌آورد، شما می‌دانید که همه‌چیز قرار است طبق برنامه پیش برود. اما اولین مشکل فیلم که باعث می‌شود به مقصدی که در ذهن داریم نرسیم، این است که تکلیف کارگردان با استایل و داستانی که می‌خواسته تعریف کند مشخص نبوده است. ما از یک سو با فیلم کریسمسی کلیشه‌ای و آشنایی که شامل تمام پیام‌های خانواده‌ دوستانه‌‌اش می‌شود طرف هستیم و از سویی دیگر فیلم با نمایش شیرینی‌های آدمکی که به سمت شخصیت‌های اصلی میخ شلیک می‌کنند و بعد پایکوبی می‌کنند، نشان می‌دهد که نباید زیادی جدی گرفته شود. اما مسئله این است که فیلم نه کاملا زنگی زنگ است و نه رومی روم و عدم از دست ندادن کامل عقل فیلم که برای فیلمی در این ژانر لازم است، جلوی آن را از تبدیل شدن به یک کمدی/ترسناک عالی می‌گیرد.

آشوب‌های غیرمنطقی جاذبه‌ی اصلی این‌جور فیلم‌ها است، اما «کرمپوس» خیلی برای رسیدن به آن وقت تلف می‌کند

اگرچه آشوب‌های غیرمنطقی و بی‌پروا جاذبه‌ی اصلی این‌جور فیلم‌ها است، اما «کرمپوس» خیلی برای رسیدن به آن وقت تلف می‌کند و تقریبا در نیم ساعت آخر است که رسما همه‌چیز قاطی‌ پاتی می‌شود. خب، اگر فیلم موفق می‌شد حداقل با فینالی راضی‌کننده و جواب دادن به شکیبایی لبریزشده‌ی تماشاگران خارج شود، آن‌وقت شاید الان وضعیت فرق می‌کرد، اما مشکل این است فیلم با استفاده از پتانسیل‌های فراوانی که دور و اطرافش ریخته است، تعلل می‌کند. مثلا ما یک دلقک کرم‌وارِ لعنتی داریم که بچه‌ها را قورت می‌دهد و آنتاگونیست اصلی فیلم هم یک غولِ شاخ‌دارِ گوژپشتِ است، اما فیلم در زمینه‌ی استفاده از آنها کاملا شکست می‌خورد. مقدار سکانس‌های اکشن و مبارزه‌‌ی فیلم خیلی اندک است و آنها نه تنش‌زا و هیجان‌انگیز می‌شوند و نه خنده‌دار. تدوین ضعیف و نورپردازی اذیت‌کننده و کات‌های سریع هم تیر خلاص را به آنها زده است. بماند که کرمپوس هم به عنوان آنتاگونیست فیلم اصلا حضور پررنگی در نبرد علیه قهرمانان داستان ندارد و فقط نوچه‌هایش را جلو می‌فرستند.

krampus

نمونه‌ی عالی یک کمدی/ترسناک با تمام انتخاب‌های خوب، چه از لحاظ محتوایی و چه تکنیکی را این روزها می‌توانید در فصل اول سریال «اَش علیه مردگان شرور» (Ash Vs Evil Dead) ببینید که چگونه مرز بین درام و کمدی را حفظ می‌کند و چگونه نبردها و اکشن‌ها را با کارگردانی خلاقانه به تصویر می‌کشد. «کرمپوس» اگرچه یک فیلم سینمایی است، اما تقریبا در همه‌چیز از این سریال تلویزیونی کم می‌آورد. اگر فیلم ایده‌ی جالبی نداشت خیال‌مان راحت بود، اما چیزی که کفر آدم را از هدر رفتن این داستان درمی‌آورد، این است که در طول فیلم با چیزهایی روبه‌رو می‌شوید که نشان می‌دهد سازندگان با دیوانه‌ بازی‌های این ژانر آشنا بوده‌اند، اما یا به درونشان شیرجه نزده‌اند یا به هر دلیلی در اجرای آن کم‌کاری‌ کرده‌اند. مثال بارزش پایان‌بندی فوق‌العاده و غیرمنتظره‌ی فیلم است که کاری می‌کند از خودتان بپرسید: واقعا چرا باید یک ساعت و نیم طول می‌کشید تا به اینجا برسیم! و چرا سازندگان زودتر از اینها و در طول فیلم ایده‌های جسورانه‌شان را به تصویر نکشیدند.

تهیه شده در زومجی

اخبار - زومیت - زومیت...
ما را در سایت اخبار - زومیت - زومیت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان zoomit بازدید : 158 تاريخ : جمعه 3 ارديبهشت 1395 ساعت: 0:51

خبرنامه